نقش فیبر در جیره گاوهای شیری

 

 

با توجه به اهمیت موضوع تغذیه و منابع خوراکی در توسعه دامپروری ، شناسایی ارزش غذایی و تولیدی انواع خوراکها ضرورتی اجتناب نا پذیر به شمار می رود. اقتصادی بودن تولیدات دامی به طور عمده تابع نوع خوراک ، تعادل جیره های غذایی و بازده غذایی می باشد . با توجه به رشد روز افزون جمعیت و محدودیت در افزایش کمیت دام تنها راهی که پیش روی ما قرار می گیرد ، افزایش کیفیت و توان نولیدی دام ها است و افزایش در تولید میسر نمی شود مگر از طریق شناسایی نیازهای دام و تهیه جیره های مناسب و متناسب با این نیاز .

از آنجا که دامپروری و دامداری یک کار کاملاَ اقتصادی است و از آنجا که حدود 70% هزینه های یک دامداری صرف تهیه خوراک برای دام می شود بنابراین هر گونه تجدید نظر و پیشرفتی در این زمینه تاثیر مستقیم در افزایش بازده دارد . غذای اولیه و پایه دام علوفه است و تمام تلاش ها برای حذف این قسمت و دادن خوراکی کاملاَ انرژی زا به دام تا به امروز بی نتیجه مانده است . مساله اساسی و مهم که در بخش علوم دام مطرح می شود قسمت الیاف خام می باشد که به اجزای کوچکتر نظیر NDF , ADF  تقسیم شده است و امروزه به بخش های ریزتر و ظریف تر نظیر قابلیت هضم و قابلیت تخمیر فیبر جیره بیشتر از دیگر مسائل  تغذیه ای توجه شده است . در اینجا لازم است تا در مورد الیاف خام بیشتر صحبت شود.

منظور از الیاف خام چیست ؟ الیاف یا بخش ساختمانی عبارتند از بخش های تشکیل دهند ه دیواره سلول که قابلیت هضم کمی دارند و در گونه های تک معده ای قابلیت هضم ندارند اما در نشخوارکتتدگان بواسطه حضور میکروارگانیسم های موجود در شکمبه که به عنوان یک شبکه تخمیر عمل می کنند قابلیت هضم از متوسط تا بالایی با توجه به کیفیت و مرغوبیت دارند .

مصرف مقدار کافی الیاف و مواد خشبی برای تولید طبیعی و سلامتی گاوهای شیری ضروری است . از طرفی وجود مقادیر زیادی الیاف ، DMI و در ادامه بازده میکروبی و تولید شیر را محدود می کند. پس ما به یک میزان کمینه و حداقل الیاف نیاز داریم تا سلامت حیوان ، میزان و درصد چربی ، مصرف ماده خشک ، مصرف انرژی و تولید شیر در حداکثر باشد . این مقدار موثر و کمینه الیاف خام قسمتی است که نشخوار ، میزان عبور غذا از شکمبه ، ترشح بزاق ، تولید استات شکمبه ای و درصد چربی را تحریک می کند.

روش های تجزیه الیاف عبارتند از :

الف ) روش تجزیه تقریبی

ب ) روش ون سوست

ج ) روش تعیین عناصر معدنی

در روش تجزیه تقریبی که شامل تعیین رطوبت ، خاکستر ، چروتئین خام ، چربی خام یا عصاره اتری ، الیاف خام و عصاره های عاری از ازت ( NFE ) است ، دارای اشکالاتی است از جمله این که مقادیر به دست آمده برای الیاف خام ار تکرار پذیری پایین برخوردار است . روش اخیر جوابگوی گاوهای پر تولید نبود و پیین بودن تکرار پذیری باعث شد تا ون سوست روش تازه ای ابداع کند که مشکل را تا اندازه ای حل می کرد و قسمت الیاف خام را به اجزای کوچکتر تقسیم می کرد. روش ون سوست بر پایه الیاف خام بنا شده و هدف آن بیشتر تجزیه این قسمت است . در روش ون سوست ، نمونه مورد نظر به مدت یک ساعت در محلول شوینده خنثی ( ND ) جوشانده می شود . مواد نامحلول در شوینده خنثی که دیواره سلولی ( NDF ) نامیده می شود باقی می ماند . این قسمت شامل ترکیبات اصلی دیواره سلولی نظیر سلولز ، همی سلولز و لگنین می باشد . در عصاره گیری با شوینده اسیدی ، نمونه ها به مدت یک ساعت در محلول حاوی استیل تری متیل آمونیوم بروماید در حضور اسید سولفوریک جوشانده می شود . مواد نامحلول باقی مانده در شوینده اسیدی شامل سلولز و لگنین ( ADF ) می باشد.  روش ون سوست باعث شد تکرار پذیری نتایج افزایش یابد که البته این روش اشکالات و ن واقصی هم داشت . این نواقص هنگامی بروز کرد که توان تولیدی گاوها بیش از پیش افزایش یافت و تنظیم جیره های مناسب مشکل تر شد یعنی جیره های که هم تامین کننده حداقل میزان علوفه باشد و از طرفی تمام نیاز های دیگر را بپوشاند و این نیاز ها روی استاندارد کردن روش ارزیابی NDF  بیش از پیش تایید کردند .

نکته دیگری که در اینجا لازم به ذکر است اشاره به روش ( in sacco ) می باشد. در این روش گه جهت تعیین قابلیت هضم استفاده می شود ، محیطی شبیه به شکمبه در کیسه ای ایجاد می کنند که نمونه مورد نظر را به مدت 24 در این کیسه نگهداری می کنند و پس از این مدت میزان قابلیت هضم  ماده مورد نظر را تعیین می کنند و پس از این مدت میزان قابلیت هضم ماده مورد نظر را تعیین می کنند . در واقع این روش نوعی روش آزمایشگاهی برای تعیین قابلیت هضم است . عقیده کلی بر این است که گاوهای شیری ماکزیمم مصرف برای NDF   صرف نظر از منبه آن دارند که به عنوان یک اصل پذیرفته شده است . اگر چه بعضی از پژوهش ها آن را تایید نمی کنند . به عنوان مثال COMBOS   (1992)   9 آزمایش منتشر شده را بازبینی کرد و نتیجه گرفت که اصولاَ به ازای هر 1 درصد افزایش در NDF جیره به طور خطی 44/0 کیلوگرم از تولید شیر ( تصحیح شده با شیر 4 درصد چربی ) کاهش یافت زیرا مصرف NDF   به همان نسبت که مقدار آن را در TMR بالا رفته بود ، افزایش یافته بود .

گزارش Robinson McQeen (1990) نشان داد که گاوهای شیری که به صورت TMR تغذیه شده اند با نسبت های متنوع یونجه سیلو شده و جو ( به عنوان کنستانتره )  به ازای 1 درصد افزایش NDF جیره ، کاهش تولید شیری برابر 43/0 کیلوگرم داشتند. این توافق نتایج که که مستقل از هم تنظیم شده بود ، پیشنهاد کرد که به همان مقدار NDF جیره از 25 درصد جیره به 40 درصد ماده خشک جیره افزایش می یابد میزان مصرف NDF  در روز به صورت منحنی های نا مشخص افزایش پیدا می کند . با وجود این از مدتها قبل نشان داده شده است که مصرف بالای علوفه توسط گاوها به علت حجیم بودن جیره باعث محدودیت مصرف NDF می شود.

Marten  (1983) پیشنهاد کرد که NDF می تواند به عنوان شاخص حجم علوفه یا ظرفیت پر شدن شکمبه جهت پیش بینی حداکثر پتانسیل مصرف علوفه ها استفاده شود. این امر پیشنهاد کرد که جیره حاوی 35 درصد NDF می تواند حداکثر ماده خشک را تحریک کند و با مصرف جیره های دارای NDF بالاتر با پر شدن شکمبه این تحریک محدود می شود و با مصرف جیره های دارای NDF پایین تر نیازمندی های انرزی حیوان باعث محدودیت می شود.

Marten  (1987) بعداَ این نظریه را گسترش داد . با طرح این موضوع که مطلوب ترین مقدار مصرف NDF جیره برابر 1/1 درصد وزن بدن گاوهای چند شکم زاییده است . با توجه به این مطلب که مصرف در ابتدا به فضاهای قابل دسترس در شکمبه پاسخ می دهد ، بعید به نظر می رسد که NDF دارای قابلیت تخمیر سریع یا کند اثر یکسانی بر روی مصرف داشته باشد.

در سال 1989 Williams و همکارانش اختلافات در میزان قابلیت تخمیر NDF منابع غذایی مختلف را شرح دادند و نتیجه گرفتند که ظرفیت شکمبه و کیفیت NDF که به ترتیب به وسیله میزان تخمیر و میزان عبورذ از شکمبه تعیین می شوند اولین شاخص پتانسیل مصرف NDF هستند .  بعداَ مشاهده شد که NDF حاصل از منابع غیر علوفه ای جایگزین هم ارزشی برای NDF حاصل از یونجه سیلو شده نیستند به طوری که مدت زمان نشخوار و میزان چربی شیر کاهش پیدا کرد .

هنگامی که قابلیت تخمیر NDF جیره افزایش می یابد ممکن است اندازه NDF ذخیره ای در شکمبه کاهش یابد اما مصرف آن افزایش پیدا نکند . بنابراین حتی اگر گاوهای در اواخر دوره شیردهی که با جیره های حاوی فیبر نسبتاَ بالا تغذیه شده اند ممکن است نیازهای انرژی گاو ها بیشتر از ظرفیت شکمبه ، مصرف را محدود کند . موضوع ایت تحقیق بررسی این مطلب بود که آیا جیره های حاوی NDF نسبتاَ بالا ( تقریباَ 40 درصد ) که تخمیر NDF متغییری داشتند مصرف را افزایش می دهد و همچنین اندازه و مقدار NDF در شکمبه کاهش می یابد ؟ آزمایش با جایگزین کردن NDF یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر پایین به جای NDF یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر بالا انجام شد .

نتایج :

مصرف غذا و قابلیت هضم مصرف ماده خشک و ترکیبات آن تحت تاثیر تیمار قرار نگرفت . و همچنین قابلیت هضم ارزش های خالص برای قابلیت هضم به خصوص برای NDF و ADF طبیعی هستند و در توافقی با ارزش های ناآشکار NDF می باشند که بااستفاده از روش in sacco محاسبه شده است . مدت اولین خوراک بعد از عصر 100 دقیقه و بعد از عصر 84 دقیقه بود. این زمان ها تحت تاثیر قابلیت تخمیر NDF نبود. مصرف TMR در هنگام عصر آهسته تر بود در هنگامی که یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر بالا جایگزین یونجه سیلو شده با تخمیر پایین در TMR شد . این مطالب نمایان می سازد که مقادیر مصرف DM و  NDF تحت تاثیر قابلیت تخمیر NDF قرار نگرفتند. همچنین قابلیت تخمیر NDF  بر روی اندازه های غذا نیز تاثیر نداشتند. گاوها مدت زمان کمتری برای یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر بالا که جایگزین یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر پایین شده بود گذاردند . هر چه این امر در ابتدا مدت زمان خوردن کوتاهتر برای TMR حاوی تنها یونجه با قابلیت تخمیر بالا را منعکس کرد. نشخوار حیوانات نشان داد که قابلیت تخمیر NDF یونجه سیلو شده تاثیری بر روی نشخوار روزانه یا مقادیر ماده خشک مصرفی و یا NDF مصرفی نداشت .

تخمیر و ظرفیت ( حجم ) شکمبه :

متوسط PH  شکمبه هنگامی که یونجه سیلو شده دارای قابلیت تخمیر بالا جایگزین یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر پایین شد افزایش یافت . به هر حال این افزایش خالص و تدریجی برای رشد میکروبی مناسب بود. کل ازت محلول به علا وه ازت آمونیاکی و پروتئین تحت تیمار قرار نگرفت و در کل تراکم آنها بالا بود که به موازات سطح بالای پروتئین خام TMR بود .

تراکم ایزو بوتیرات و ایزو والرات کاهش و تراک والرات افزایش پیدا کرد به همانگونه که یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر بالا جایگزین یونجه با قابلیت تخمیر پایین شد . پروپیونات با افزایش و قابلیت تخمیر NDF بالا رفت اما به صورت معادله درجه دوم با کمترین تراکم برای حدواسط TMR ثابت ماند. قابلیت تخمیر NDF تاثیری بر روی ظرفیت شکمبه نداشت . همانگونه که یونجه با قابلیت تخمیر بالا  جایگزین یونجه با قابلیت تخمیر پایین شد مقدار ماده خشک ماده آلی و NDF موجود در شکمبه از لحاض عددی به تر تیب 15/0 ، 17/0  و 2/0 کاهش یافت .

قابلیت تولید حیوان :

قابلیت تخمیر NDF تاثیری بر روی میزان تولید شیر و ترکیبات آن نداشت . زمانی که قابلیت نخمیر افزایش پیدا کرد میزان وزن بدن افزایش نشان داد.

قابلیت تخمیر فیبر جیره هی مصرف شده :

به علت قابلیت تخمیر متغییر فیبر ، صرف نظر از تغییرات ا صلی مربوط به مرحله رشد گیاه محصولات یونجه در حذود 10 و 20 درصد گلدهی مراحل تکامل گیاه و در سال های مختلف برداشت شدند. یونجه با قابلیت تخمیر بالا که در 30 روز قبل از برداشت کاملاَ رشد کرده بود به تولید یونجه های با قابلیت هضم دیواره سلولی بالا کمک کرد. اصولاَ بالا بودن قابلیت تخمیر یونجه با کاهش مقدار ADF مشخص می شود با وجود اینکه کل فیبر و کل ازت اختلاف چندانی نداشتند . موضوع این تحقیق به این نیاز داشت که سطوح تمام ترکیبات TMR مشابه باشد و فقط در قابلیت تخمیر NDF تفاوت وجود داشته باشند . پس از انجام به همان نسبت که اجزای یونجه با قابلیت تخمیر بالا در TMR افزایش یافت ، سطوح NDF  تخمیر شده کاهش یافت در حالی که سطوح NDF و ADF و CP در کل ثابت ماندند . اختلافات معنی دار آماری برای برخی اجزای دیگر TMR نمایان شد اما مقدار این اختلافات برای اثر گذاشتن بر پاسخ گاوهای شیرده بسیار کوچک بودند .

تخمیر شکمبه :

با وجود اختلافات معنی دار آماری میان جیره ها در PH شکمبه و تراکم بهضی از اسیدهای چرب فرار ، غلظت آنها کم بود و احتمالاَ رابطه بیولوزیکی کم است یا وجود ندارد . تراکم ازت آمونیاکی شکمبه به مقدار زیاد بود. پیشنهاد شده است که که این تراک برای حداکثر رشد میکروبی مناسب و مورد نیاز باشد . در نتیجه مقادیر متنوع تخمیر NDF در TMR تاثیری بر روی تخمیر شکمبه نداشت .

سرعت هضم NDF :

مقدار قابلیت هضم ndf که در اینجا گزارش داده شده در جیره ای که NDF یونجه آن قسمت اعظم NDF ئجیره را تشکیل می دهد  طبیعی هستند . این مقدار حدود 46 درصد می باشد که با مقدار قابلیت هضم NDF که به روش in sacco   تعیین شده و حدود 36 درصد می باشد هماهنگی دارد به هر حال فقدان اختلاف در قابلیت هضم NDF وابسته به قابلیت تخمیر NDF یونجه سیلو شده با نتایج حاصل از روش in sacco  که یک افزایش پیش بینی شده در قابلیت هضم NDF در شکمبه از 9/31-40 درصد به موازات افزایش قابلیت تخمیر NDF یونجه سیلو شده در بر می گرفت ، سازگاری و هماهنگی ندارد . چنین موضوعی به وسیله چند دانشمند دیگر در سال 1994 بررسی شد که آنان نیز اعلام کردند قابلیت هضم NDF زمانی که قابلیت تخمیر NDF جیره افزایش یافت به صورت منحنی بالا می رفت . با وجود عدم افزایش در قابلیت هضم فیبر زمانی که یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر بالا جایگزیت یونجه سیلو شده با قابلیت تخمیر پایین شد ، هضم NDF در شکمبه افزایش نشان داد . زیرا میزان  NDF کل در شکمبه و به خصوص NDF غیر قابل هضم کاهش یافت . همچنین کاهش عددی در نشخوار گاوها در هر کیلوگرم از NDF مصرفی زمانی که قابلیت تخمیر در NDF جیره بالا رفت مشاهده شد .

چند دلیل ممکن است وجود داشته باشد که چرا زمانی که قابلیت تخمیر NDF بالا می رود افزایشی در قابلیت هضم NDF مشاهده نمی شود و اولین دلیل این است که هضم جبرانی پس شکمبه ای NDF در یونجه سیلوشده ای که قابلیت تخمیر پایین داشت به طور آشکارا هضم را برابر کرده بود . اگر چه بعید به نظر می رسد که این امر پیشنهاد کند که جیره های حاوی فیبر با کمترین قابلیت تخمیر ، هضم پس شکمبه ای به همان اندازه نسبت بالاتری داشته باشد .

دومین دلیل این است که ممکن است شاخص قابلیت تخمیر که در اینجا استفاده شده با هضم حقیقی NDF در شکمبه رابطه نداشته باشد . در هر صورت این مسئله با کاهش اساسی در مقادیر NDF غیر قابل هضم باقی مانده در شکمبه و کاهش در زمان نشخوار ، زمانی که قابلیت هضم NDF بالا می رود در توافق وو سازگاری نیست .

سومین دلیل ممکن این است که روش قابلیت هضمی که استفاده شده به اندازه کافی صحیح و دقیق نباشد ، هنگامی که لازم است افزایش در قابلیت هضم NDF  به موازات بالا رفتن قابلیت تخمیر نشان داده شود . اما به هر حال این مسئله همم تایید نشده است چرا که اختلاف مشاهده شده در این مطالعه برای قابلیت هضم پایین بود .

دلایل دیگری وجود دارد که نشان می دهد که قابلیت هضم حقیقی NDF  در شکمبه افزایش نیافته است زیرا زمان باقی ماندن آن در شکمبه کاهش یافته است . با وجودی که زمان باقی ماندن NDF در شکمبه اندهزه گیری نشده این امر با کاهش در مقدار NDF  باقی مانده در شکمبه به خصوص NDF غیر قابل هضم ، زمانی که قابلیت تخمیر NDF افزایش یافت ، تایید می شود . بعلاوه با افزایش قابلیت تخمیر NDF ، سرعت عبور NDF  از شکمبه از 4/92 درصد به 5/99 درصد در روز افزایش یافت . در مقابل سرعت عبور لیکور شکمبه افزایش نداشت همچنین قابلیت تخمیر تاثیری بر روی حجم لیکور شکمبه نداشت .

تعادل انرژی :

گاوها به فیبر جیره دارای قابلیت تخمیر بالا احتمالاَ با تغییراتی در میزان سرعت عبور NDF از شکمبه و به خصوص با کاهش در مقدار NDF غیر قابل هضم باقی مانده در شکمبه پاسخ می دهند . آنها همچنین افزایش مصرف ندارند . چنانچه حجم و ظرفیت شکمبه مصرف جیره های حاوی NDF بالا با قابلیت تخمیر پایین تر را محدود می کرد عدم افزایش مصرف NDF می توانست پاسخ مورد انتظار باشد. به هر حال این نتایج با یافته های مک کویین و رابینسون در سال 1992 هماهنگی ندارد و در نتیجه پیشنهاد شد که در گاوهای در اواخر دوره شیردهی که با جیره های حاوی NDF نسبتاَ بالا تغذیه شده اند ، ظرفیت شکمبه مصرف را محدود نمی کند و گاوها به تناسب تواناییشان در متابولیزه کردن محصولات نهایی هضم می خورند .

به روشنی مورد قبول واقع شده است که گاوهای در اواخر دوره شیردهی همچنان که مصرف انرژی بالا می رود به نسبت انرژی بیشتری برای افزایش وزن و تولید ترکیبات شیر اختصاص می دهند .  در واقع به نظر می رسد که مساله ای که در اینجا پیش آمده این است که به همان نسبت که بازده انرژی افزایش می یابد میزان انرژی بیشتری برایب افزایش وزن نسبت به تولید ترکیبات شیر استفاده می شود. ( انرژی ترجیحاَ برای افزایش وزن متابولیزه می شود ) .

خلاصه و نتیجه گیری :

گاوهای شیری در اواخر دوره شیردهی زمانی که با جیره های حاوی NDF درای قابلیت تخمیر بالاتر تغذیه شدند ، مقدار NDF غیر قابل هضم باقی مانده در شکمبه در آنها کاهش یافت اما مصرف ماده خشک افزایش نشان نداد . این نتایج با مقاله ای که توسط مک کویین و رابینسون در سال 1992 انتشار یافته بود تایید شد . نتایج این تحقیق و مقاله فوق الذکر پیشنهاد می کند که مصرف واقعی گاوهای شیری در اواخر دوره شیر دهی که با جیره های حاوی NDF نسبتاَ بالا تغذیه شده اند بیشتر بوسیله استفاده متابولیکی آنها از محصولات نهایی هضم محدود می شود تا ظرفیت شکمبه ، قابلیت تخمیر فیبر جیره ممکن است یک پیش بینی کننده مناسب برای مقدار انرزی آن جیره باشد اما این مقدار در پیش بینی مصرف NDF حداقل برای گاوهای شیری در اواخر دوره های شیردهی محدودیت ایجاد می کند . مصرف کلی NDF برابر مقدار ثابت 3/1 درصد وزن بدن است که تحت تاثیر قابلیت تخمیر NDF جیره قرار نمی گیرد .

 

منابع :

اصول تغذیه و خوراک دادن دام       

 ترجمه علی نیکخواه و حمید امانلو

 

تغذيه سنين ابتدايي جوجه گوشتي

 

تغذيه سنين ابتدايي جوجه گوشتي

تغذيه جوجه پس از خروج از تخم تاثير زيادي بر عملکرد گله در پايان دوره پرورش دارد به عبارت ديگر اگر شروع پرورش گله اي با تغذيه و مديريت مناسب و صحيح توام باشد نه تنها گله اي يکنواخت از نظر وزني توليد مي شود بلکه عملکرد آن از نظر ضريب تبديل غذايي و ميزان تلفات نيز بهينه خواهد شد لذا براي موفقيت در اين امر رعايت اصول تغذيه و مديريت به ويژه در هفته اول پرورش از اهميت ويژه اي برخوردار است حال سوال مطرح اين است که اصول صحيح تغذيه در 48 ساعت اول پرورش کدام است ؟

اهميت تغذيه اوليه

جوجه همراه با کيسه زرده بزرگي که حدود 20 درصد ازکل وزن بدن را تشکيل مي دهد سر از تخم در مي آورد کيسه زرده حاوي مقدار زيادي چربي و پروتئين بوده اين مواد مغذي ، 50 درصد انرژي و 43 درصد پروتئين مورد نياز جوجه را در چند روزاول زندگي تامين مي کنند مواد غذايي کيسه زرده به سرعت کاهش يافته اغلب تا روز سوم کاملا جذب مي شود هشتاد درصد چربي زرده در پايان نخستين روز خروج جوجه مصرف مي شود ميزان تري گليسريد موجود در زرده درهنگام خروج از تخم کمتر از يک گرم بوده و اگر تري گليسريد به عنوان منبع انرژي اوليه فرض شود بنابراين يک گرم تري گليسريد با شرط بازده 95 درصد تنها قادر به تامين 8 تا 9 کيلوکالري انرژي متابوليسمي مي باشد البته ميزان نياز جوجه به انرژي خيلي بيشتر از اين حد بوده تري گليسريد موجود در زرده به عنوان تنها منبع انرژي بعد از خروج جوجه از تخم کفايت نمي کند لذا دسترسي به غذا پس از خروج جوجه از تخم لازم و ضروري است . تحقيقات نشان داده است که دسترسي به غذا باعث جذب سريع تر کيسه زرده مي گردد با حرکت روده ها در جوجه هايي که تغذيه شده اند انتقال زرده به داخل روده سريع تر شده آلودگي ناشي از عدم جذب کيسه زرده نيز به ميزان زيادي کاهش مي يابد جوجه ها به طور غريزي پس از خروج از تخم به جستجوي غذا مي پردازند ورشد تقريبا 24 ساعت بعد از خوردن غذا شروع مي شود عدم دسترسي به غذا موجب افت چشمگير وزن بدن مي شود. در بررسي انجام گرفته جوجه هايي که به مدت 48 ساعت غذا دريافت نکرده بودند 8/7 درصد وزن بدن خود را از دست داده وزن روده کوچک نيز 80 درصد کاهش پيدا کرد در اين جوجه ها کاهش چربي و پروتئين در بافت هاي بدن بيشتر از ساير ترکيبات مشخص بود اما  در جوجه هايي که به آب و غذا دسترسي داشتند وزن نهايي جوجه ها 500 گرم بيشتربوده وزن روده کوچک و به تبع آن سطح جذب مواد مغذي افزايش يافته بود همان طور که قبلا ذکر شد زرده نمي تواند اهميت چنداني در تامين انرژي براي جوجه داشته باشد.

در آزمايشي کيسه زرده تعدادي از جوجه ها بلافاصله پس از هچ از بدن آنها خارج شده سپس غذا در اختيار آنها قرار داده شد طبق نتايج به دست آمده رشد جوجه هاي مزبور در روز چهارم کاملا مشابه با رشد جوجه هاي داراي کيسه زرده در هنگام خروج از تخم بود . عدم دسترسي به غذا در روزهاي اول پس از خروج جوجه از تخم باعث کاهش رشد پرزها و ترشح آنزيم هاي روده مي گردد و با مصرف غذا فعاليت آنزيم ها و رشد روده بيشتر مي شود تغذيه اوليه جذب بهتر زرده وبهبود جذب مواد مغذي در پرنده را به دنبال خواهد داشت . عدم تغذيه صحيح در سنين اوليه بر رشد عضلات تاثير منفي گذارده اين تاثير بر عضلات سينه نسبت به بقيه عضلات مشهودتر است . همچنين مکانيسم تشنگي در جوجه هاي تازه از تخم خارج شده به خوبي توسعه نيافته است و تا زماني که جوجه از غذا تغذيه نکرده باشد تشنگي تحريک نمي شود اين بدان معني است که تشنگي با مصرف مواد مغذي و انرژي زا تحريک مي گردد لذا دسترسي به غذا در ساعات اوليه براي رسيدن به رشد مطلوب مهم است .

تاثير تغذيه اوليه بر سيستم ايمني

سيستم ايمني جوجه هاي تازه متولد شده براي رشد وتکامل نيازمند مصرف غذا مي باشد مصرف غذا مواد مغذي لازم جهت رشد و نمو اندام هاي لمفاوي ثانويه که در زمان تولد جوجه وجود نداشته يا نابالغ است را فراهم مي کند عدم دسترسي به دان و مواد مغذي مانع از پاسخ مناسب سيستم ايمني به واکسيناسيون در ابتداي زندگي جوجه مي گردد فقدان مواد مغذي و يا پاسخ هاي هورموني به گرسنگي ، سيستم ايمني را براي مدت طولاني متاثر مي کند گرسنگي اوليه جوجه ها مي تواند برمقاومت پرنده نسبت به بيماري در تمام طول زندگي تاثير مي گذارد .

ضرورت استفاده از دان کامل به جاي آرد ذرت

جوجه ها در هنگام خروج از تخم به شدت از نظر هيدارت کربن فقير بوده بنابراين تغذيه اوليه با جيره آغازين مناسب که ذرت به عنوان يک ماده اصلي در آن استفاده شده باشد به سرعت باعث افزايش ميزان هيدارت کربن در بدن جوجه ميگردد در صورت تاخير در دسترسي جوجه ها به منبع هيدارت کربن امکان بروز کتوز و کم آبي به وجود مي آيد . به دليل مقدار کم هيدارت کربن در تخم مرغ احتمال مي رود که تنها منبع تامين گلوکز جهت ذخيره سازي گليکوژن که در حقيقت مولد انرژي درعمل جوجه در آوري است فرآيند نوسازي گلوکز از سوخت و ساز پروتئين باشد از آن جا که در زمان تغيير تنفس کوريوآلانتوئيکي به تنفس ششي کمبود اکسيژن وجود دارد چرخه گليکوليز براي تامين انرژي نسبت به اکسيداسيون اسيدهاي چرب برتري دارد ذخيره گليکوژن در بدن جوجه پس از در امدن ازتخم تا زمان سازگاري کامل با اکسيژن به سرعت کاهش پيدا مي کند و پس از آن جوجه ها مي توانند از چربي موجود در بدن و کيسه زرده استفاده کنند افزايش وابستگي به چربي براي تامين انرژي به خصوص هنگامي که با عدم دسترسي به گلوکز همراه باشد باعث بروز کتوز پيشرفته درجوجه ها مي شود توليد آب حاصل از سوخت و ساز را که از نظر رطوبت بافتي بسيار ضروري است کاهش مي دهد اتکا به نوسازي گلوکز از منشا پروتئين در اين زمان احتمالا مانع از مصرف پروتئين در مسير رشد مي شود . در يک بررسي مشاهده شد که اگر جيره منحصرا حاوي هيدارت کربن بوده ازنظر مواد پروتئيني فقير باشد به دليل کمبود پروتئين اوليه نارسايي رشد بافت هاي بدن در ابتداي تولد بوجود خواهد آمد بنابراين منحصرا استفاده از آرد ذرت يا نشاسته ذرت توصيه نشده استفاده از دان آغازين از روز اول جهت رسيد به رشد مناسب و مطلوب پيشنهاد مي گردد . در آزمايشي ديگر استفاده از جيره هاي غني از هيدارت کربن و تاثير آن بر عملکرد جوجه هاي گوشتي مورد ارزيابي قرارگرفت جوجه ها با جيره آغازين بر پايه ذرت خرد شده و نيز تاثير مثبت احتمالي اضافه کردن مکمل پروپيونات بر روند نوسازي گلوکز در سه روز اول جوجه ريزي تغذيه شدند در نتايج حاصله جيره هاي غني از هيدارت کربن سبب کاهش روند رشد شد که اين امر تا زمان عرضه جوجه ها به بازار جبران نشد نتايج نشان دادند که فقر پروتئين در سنين اوليه رشد به هيپرپلازي بافتي منجر مي گردد استفاده از پروپيونات موجب کاهش تلفات اوليه گرديده در کل دوره رشد مصرف پروپيونات و جيره آغازين استاندارد روند وزن گيري را بهبود بخشيد زيرا اسيد پروپيونيک در طيور به عنوان واسطه نوسازي گلوکز بوده در دستگاه گوارش به سرعت و به طور کامل جذب مي شود اسيد پروپيونيک همچنين خاصيت باکتري کشي به ويژه در مورد سالمونلا و ساير عوامل بيماري زايي که توسط جوجه ها بلغ شده اند نيز دارد .

مصرف آّب حاوي شکر

همانطور که گفته شد دسترسي به غذا در روزهاي اوليه براي رسيدن به رشد مطلوب مهم است البته اگر آب نيز حاوي مواد انرژي زايي نظير شکر باشد .عملکرد بهتري حاصل مي گردد. در يک بررسي جوجه هايي که در يک روزگي آب حاوي 5 درصد شکر مصرف کرده بودند در مقايسه با جوجه اي شاهد 50 گرم وزن بيشتر ، 5 درصد ضريب تبديل غذايي بهتر و 25/0 درصد مرگ و مير کمتري داشتند اين نتايج بيانگر اين مطلب است که آب محتوي يک ماده انرژي زا باعث بهبود عملکرد جوجه هاي گوشتي مي شود . با تجويز خوراکي آب شکر پس از خروج جوجه ها از تخم گلوکز از همان ساعات اوليه در دسترس جوجه ها قرار داده مي شود در تحقيقي ديگر ميزان گليکوژن کبدي جوجه هايي که از همان ابتدا جيره آغازين به همراه آب شکر دريافت کرده بودند از 10 ميلي گرم درگرم در زمان خروج از تخم به بيشتر از 100 ميلي گرم در گرم در 2 روزگي رسيده بود البته بايد دقت شود که غلظت بيش از حد مايع حاوي گلوکز باعث ايجاد اسهال خواهد شد .

استفاده از محلول اکلتروليت و مولتي ويتامين

جوجه پس از خروج از تخم در معرض انواع عوامل استرس زاي موقت يا دائم قرار ميگيرد استرس تاثير فراواني بر متابوليسم ، سيستم ايمني و سلامتي طيور دارد افزايش فشار خون ، انقباضات خفيف و مداوم ماهيچه اي ، افزايش تعداد تنفس و ضربان قلب و حساسيت عصبي تغيير در سيستم گردش خون ، کاهش مصرف دان و کاهش رشد ازعوارض استرس در جوجه ها مي باشند علاوه بر اين با بروز استرس ، دستگاه لمفاوي طيور تحت تاثير قرار گرفته تحليل مي رود و جوجه ها پاسخ مناسبي به واکسيناسيون نخواهند داد استرس به از دست رفتن وزن بدن کاهش جذب مواد مغذي از بخش انتهايي روده کوچک افزايش ذخيره چربي و کاهش ذخيره پروتئين ، کاهش توليدپادتن و تعداد سلول هاي لمفاوي منجر مي گردد حال چگونه ميتوان استرس راکاهش داد تحقيقات نشان داده است که استفاده از محلول الکتروليت و مولتي ويتامين در آب آشاميدني جوجه هايي که درمعرض استرس حمل نقل و حرارتي بودند باعث بهبود عملکرد و کاهش تنش هاي حاصل از استرس مي شود.

ويتامين D3 موجود دراين محلول درتنظيم عمل سلول هاي ايمني بدن نقش مهمي را ايفا مي کند علاوه بر اين وجود ويتامين D3 به معدني شدن واستحکام استخوان نيز کمک بزرگي خواهد نمود ويتامين E جهت رشد جوجه ها به ويژه براي به حداکثر رسيدن واکنش ايمني بدن مفيد است در خصوص ويتامين K و احتمال کمبود آن اضافه کردن اين ويتامين در اين دوره به ويژه در روزهاي اوليه پرورش مي تواند سودمند باشد در اين مقطع هنوز جمعيت ميکروارگانيسم هاي روده توسعه نيافته بنابراين جوجه ها به ويتامين K کمي دسترسي دارند اضافه کردن اين ويتامين علاوه بر تقويت سيستم ايمني بر تکامل بافت استخواني نيز موثر مي باشد تجويز ويتامين C در آب آشاميدني جوجه هايي که تحت شرايط استرس حمل و نقل استرس حرارتي و يا بيماري قرار گرفته اند مفيد واقع خواهد شد زيرا در اين شرايط نياز متابوليسمي به ويتامين C افزايش يافته در عين حال باعث بالا بردن مقاومت سيستم ايمني بدن مي گردد. نتايج تحقيقات صورت گرفته نشان داد که در جوجه هاي در معرض استرس شديد حمل و نقل ميزان اسيد آسکوربيک غده فوق کليوي درعرض 10 دقيقه تخليه شده و کاهش شديد اسيد آسکوربيک در انها ديده مي شود اضافه نمودن مکمل ويتامين اسيد آسکوربيک به آب آشاميدني باعث ذخيره مجدد آن در غده فوق کليوي مي گردد. الکتروليت ها از نظر تغذيه و فيزيولوژي جايگاه خاصي دارند وعلت آن وجود انواع ذرات يوني در مايعات مختلف بدن پلاسما ، مايع درون سلولي ، مايع بين بافتي ، ادرار و ... مي باشد به منظور کاهش اثرات ناشي از استرس حمل ونقل اضافه کردن الکتروليت ها به آب آشاميدني مفيد خواهد بود . الکتروليت ها مي توانند به طور معني داري ، PH خون ، فشار Co2 و HCO را در طيور تغيير دهند و در صورت اختلال در تعادل اسيد وباز مي توان با استفاده از الکتروليت هاي مايع اين اختلالات را بر طرف کرد نقش الکتروليت ها را مي توان به صورت زير خلاصه کرد :

تنظيم فشار اسمزي و تعادل اسيد و باز ، انتقال امواج عصبي ، کمک به جذب منوساکاريدها ، اسيدهاي آمينه و نمک هاي صفراوي ، شرکت در سيستم انتقالي سلولي و شرکت در سيستم هاي هورموني .

نتيجه گيري

تاخير در دسترسي کامل به آب و دان ، بر وزن و عملکرد آينده جوجه ها ، تاثير دارد . استفاده از جيره آغازين استاندارد متناسب با نيازهاي جوجه از روز اول پرورش همراه با ترکيبات حمايتي ( آب شکر ، مولتي ويتامين و الکتروليت ) نقش مهمي در دستيابي به نتايج مطلوب خواهد داشت .

 

فصلنامه چکاوک – شرکت مرغ اجداد زربال